رويکردي عرفاني - فلسفي در تبيين واژگان قرآني

پدیدآورعلی راد

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 598 بازدید
رويکردي عرفاني - فلسفي در تبيين واژگان قرآني

على راد

علم تفسير از جمله دانش هاى علوم قرآنى است كه پيشينه اى درازدامن و هماهنگ با نزول نخستين آيات قرآن دارد و از ديرباز مورد توجه دانشيان بسيارى واقع شده است. محكم ترين و مطمئن ترين راه در شرح آيات, راهيابى به عمق معناى واژه قرآن است كه گاه تحصيل آن براى مفسر با دشوارى هايى همراه است كه بايستى آن را طى نمود تا به تفسيرى درخور با مراد خداى حكيم دست يازيد و اين دست يازى در گرو آگاهى از لغت و زبان قرآن و كيفيت نُمود معنا در الفاظ آيات است; از اين روى از جمله پيش شرط هاى لازم براى پرداختن به تفسير درست قرآن رهيابى به معانى اصيل واژگان قرآنى است كه در موضوع مفردات قرآن از جهات متنوع به آن پرداخته مى شود و تاكنون گونه هاى متعددى از آن به قلم آمده است. از جمله اين پژوهش هاى سامان يافته در اين حوزه كتاب مصطلحات قرآنية دكتر صالح عُضَيمه است كه در آن به واكاوى شمارى از واژگان قرآنى با رويكردى عرفانى ـ فلسفى پرداخته است. آنچه در اين پژوهه بدان پرداخته شده معرفى و بازشناسى آراى وى در اين اثر است.

1. آشنايى اجمالى با نويسنده

دكتر صالح عضيمه از نويسندگان و اديبان معاصر سورى است كه در حوزه ادبيات و عرفان دستى توانا و قلمى روان دارد و در حوزه هاى گونه گون آثارى از بيان و بنان وى تراويده است.1 وى استاد دانشگاه سوربن فرانسه بوده و در زمينه ادبيات, عرفان و قرآن شناسى به تحقيق مشغول است.2 از ويژگى هاى ايشان, توجه وى به دانشمندان ايرانى همانند ملاصدرا, سيد حيدر آملى, باباطاهر عريان, علامه طباطبايى, امام خمينى و شهيد مطهرى است كه در كتاب مصطلحات قرآنية او نمود خاصى پيدا كرده است. در زمينه آرا و انديشه هاى عرفانى و سياسى امام خمينى نيز مطالعاتى داشته و در مقالات خويش بر بيدارگرى اسلامى و الگو گرفتن از ايده حكومت اسلامى در ايران تأكيد دارد. براى نمونه وى در يادكرد شخصيت امام خمينى در نوفل لوشاتو پاريس مى گويد:
(الامام الخمينى جسد الاسلام واقعاً سياسياً و اجتماعياً بعد ان تمثله سلوكاً و عقيدة. و كان الامام رغم كل انشغالاته يسمع من زائريه كل ما لديهم, و هذا مؤشر قيادى كبير فى شخصيته التى طبعت بعرفانية عالية, اما وصيته فكانت بحق دستور عمل لمن خلفه تركها لتكون دليلاً و منهجاً لمسيرة هذه الثورة الاسلامية المباركة).3

2. شناسه و ساختار كلى مصطلحات قرآنيه

چاپ نخست اين اثر را دانشگاه بين المللى علوم اسلامى لندن در سال 1994م به زبان عربى در 448 صفحه قطع وزيرى به طبع رسانيد. چند سال پيش نيز دكتر سيد حسين سيدى در ايران آن را به فارسى برگرداند و نشر آستان قدس رضوى مشهد آن را با عنوان معناشناسى واژگان قرآن در 694 صفحه به چاپ رساند.
اصل اثر داراى ديباچه اى نه چندان كوتاه از مؤلف با عنوان (درآمدى بر واژگان قرآنى است). وى در ديباچه به بيان ديدگاه هاى خويش درباره منزلت واقعى قرآن, گستره و بلنداى واژگان قرآنى, تعريف اصطلاح قرآنى و ويژگى هاى آن, ضرورت فهم دقيق واژگان قرآنى, عدم كفايت معناى لغوى واژه ها در برنمودن اسرار و ژرفاى آيات, معناى دقيق احاطه و شموليت قرآن, تعريف وحى, الهام و امكان آن دو و… پرداخته است كه حكم مبناى وى در ساير مطالب كتاب را دارند.4
متن اصلى كتاب شامل معناشناسى صد و سه واژه قرآنى است كه به ترتيب نخستين حرف تهجى هر واژه سامان يافته و هركدام در چند صفحه شرح داده شده اند. نمايه واژگان به ترتيب فهرست كتاب چنين است:
اخلاصاسراءاسماعتزالامامامانتاهلآل
انسانآيهبخلبرزخبليغتسبيحتطيرتفكر
تمثلتوبهتوسمتوكلجدالجوعحبحب
حسدحكمتحياحياتخلودخوفخليفهدعا
ربارحيمرحمترضارقيبروياروحسحر
سكينهسيماشاكلهشجرهشفاعتشكرشمسشهادت
طمسظلمعبثعدلغدابعقلعلمغرور
غفلتغلغيبغيبتفتنهفطرتفقرقدر
قضاقلبكاهنكبركتابكذبكفركلام
كلمهمثلمجاهدتمجنونمسمكرملكوتمرگ
نبوتنعمتنفسنورهدايتهمزهويوحي
وقتولايتيقين

3. اصطلاح قرآنى در نگاه دكتر عضيمه

اصطلاحات گزيده مؤلف ضمن اين كه از حيث موضوع داراى تنوع و گونه گونى اند و آن چنان كه در آنها سخن از غيب, شهود, ملكوت, علام پسين و پيشين بشر است سخن از آموزه هاى اجتماعى, اخلاقى و انسانى اين سويى نيز هويداست, داراى اين ويژگى و خصوصيت بارزند كه ضمن تنوع از مفاهيم و اصطلاحات بنيادين نظام معرفتى قرآن به شمار مى آيند و هدف مؤلف نيز ارائه دورنمايى از اين ساختار معرفتى از قرآن در حوزه هاى مختلف هستى شناسانه آن است; در نگاه مترجم اثر نيز اين مطلب چنين آمده است:
(كتاب… حاوى نكاتى است در باب معانى واژگان قرآنى و جايگاه آنها در كليت نظام معرفتى قرآن. نويسنده محقق آن كوشيده است تا ارتباط هر واژه را در مجموع نظام واژگانى مشخص نمايد و معناى مورد نظر را بيابد).5

الف) تعريف اصطلاحات قرآنى

در نگاه مؤلف (اصطلاح قرآنى موضوع مستقلى را تشكيل مى دهد و در بسيارى از اوقات خود فتح باب موضوع هاى متعددى خواهد بود, براى مثال وقتى غيب, شهادت, اسم, عزّت, روح, نفس و… را ملاحظه مى كنيم نمى توان خود را در برابر الفاظى عادى ديد كه يك يا دو عبارت يا يك يا چند صفحه اى براى توضيح آن كفايت كند, بلكه در برابر يك سلسله از موضوع ها قرار داريم كه مسأله اى از مسائل زندگى ـ چه پيش و چه پس از زندگى ـ را به حال خود نمى گذارد, بلكه به بررسى آن پرداخته, ابعاد آن را موشكافى مى كند و آن گاه براى هر يك تعريف, هويت, معانى و انديشه هاى مفصلى ارائه مى دهد).6
اصطلاح قرآنى در نگاه دكتر عضيمه (همان مفردات و واژگان قرآن مجيد است كه در بافت آيه و رويكرد و روشى كه آيه در آن گام برمى دارد, همگام و همراه است)7 و مراد از (اژگان قرآنى همان واژگانى است كه نقش اصلى در آيه دارد و منبع نورى است كه الهام بخش است و معنا را گسترش مى دهد).8
از منظر نويسنده اصطلاحات قرآنى (در نگاه نخست نزديك به فهم و آسان ياب جلوه مى كنند تا جايى كه عقل تصميم مى گيرد به آن دست يابد و نااميد نمى شود, اما در بازگشت با شور فراوان و شوق فراگيرى هر چه بيشتر باز مى گردد. به گمانم هر اندازه عقل به خير و نيكى آن دست يابد و لذت آن را بچشد, آتش شوق و آگاهى دوباره در وى شعله ور مى شود يعنى نه خير و بركت هاى آن اصطلاح پايان مى يابد و نه عقل از تشنگى و شيفتگى سيراب مى شود).9

ب) گستره معنايى اصطلاحات قرآنى

در بيان گستره معنايى واژه هاى قرآن نيز چنين مى نويسد: (اهل نظر و ژرف نگران درمى يابند كه معناى لغوى به تنهايى كفايت نمى كند و زيبايى هاى ادبى و بلاغى به طور كامل ايفاى مسئوليت نمى كنند و به هدف خواسته شده نهايى نائل نمى شوند, معانى فقهى و دينى توان كشيدن همه بار معنا را ندارند… زيبايى هاى معنوى يا تأويل هاى صوفيانه نَمى مى دهند ولى كفايت نمى كنند. تنها چيزى كه مى ماند اين كه اين اصطلاحات چيز ديگرى هستند كه احساس فهميده شده به آدمى دست مى دهد, ولى توانايى دستيابى به آن نيست. آن را مى بيند, ولى پرواى درك و احاطه به آن وجود ندارد. اين يكى از شگفتى هاى قرآن است و در اين گنجينه هاست كه استعدادها به رقابت مى پردازند و سخن گونه گون مى گردد).10

4. روش تفسيرى دكتر عضيمه

دكتر عضيمه پس از يادكرد عنوان در بيشترينه موارد به سراغ تبيين ادبى و معنايى واژه رفته است. در مواردى هم پيش از آن به توضيحاتى كوتاه درباره اصطلاح مدنظر پرداخته است. عمده اين توضيحات, مطالبى تاريخى, علمى, ادبى, قرآنى و حديثى پيرامون اصطلاح مورد نظر است كه دورنمايى از اصطلاح را در حوزه هاى گونه گون در ذهن خواننده ترسيم مى كند, آن گونه كه در اصطلاح انسان,11 رَحِم,12 شكر,13 فطرت,14 قَدر,15 كاهن,16 شمس و قمر17 شاهد آن هستيم. سپس جهت بسط موضوع روايات تفسيرى, آراى صحابه, مفسران, محدثان, عارفان و فيلسوفان را گزارش كرده و تفسير درست را از ميان آنها برگزيده و به تثبيت آن پرداخته است.
نگارش نويسنده چنان شيوا و جذاب است كه خواننده به هنگامه مطالعه آن احساس خستگى نمى كند. اين ويژگى مرهون آميختگى مطالب علمى با لطايف عرفانى و فلسفى است كه مؤلف را توان آن داده اند تا اثرى روان و اين چنين شيوا بنگارد. اينك به اجمال به ديگر ويژگى هاى برجسته روش دكتر صالح عضيمه اشاره مى كنيم.

الف) بهره ورى از احاديث شيعى

بهره ورى از حديث به ويژه روايات شيعى از امامان معصوم همانند امام على(ع),18 امام حسن(ع),19 امام حسين(ع),20 امام سجاد(ع),21 امام باقر(ع),22 امام صادق(ع),23 امام كاظم(ع),24 امام رضا(ع),25 امام جواد(ع),26 امام هادى(ع)27 بسيار فراوان بوده و گاه معيار ايشان در تحليل و بسط موضوع واقع شده است.
در اين ميان توجه ايشان به آراى امام على(ع) نمود بيشترى داشته و در موارد متعددى قول آن حضرت را بر ديگران ترجيح داده است, براى نمونه در ضمن تبيين واژه تقوا چنين مى نويسد:
برخى تعريف ديگرى از تقوا ارائه مى نمايند و برخى هم حالت روشنگرى دارند, اما در رأس آنها سخن حضرت على(ع) است كه فرمودند: سرور و آقاى مردمان در دنيا بخشندگانند و سرور و آقاى مردمان در آخرت تقواپيشگانند.28
يا در معناى كلام الهى و وحى مى گويد:بهترين توصيف و گفتار درباره آن سخن على(ع) در نهج البلاغه است كه فرمود:
متكلم است, ولى نه از سر انديشه و مريد است نه از سر همت.29

ب) استناد به آراى صحابه و تابعين

بهره گيرى از روايات تفسيرى صحابه و تابعين به ويژه ابن مسعود,30 ابن عباس,31 عايشه,32 سعيد بن جبير,33 سدّى34 و قتاده35 و ديگران از ديگر ويژگى هاى روش تفسيرى مؤلف است. ناگفته نماند كه مؤلف همگى منقولات از اين دو گروه را نه تنها صد در صد نپذيرفته, بلكه گاه به نقد آن نيز پرداخته است, از جمله نقد وى بر رأى عايشه درباره حادثه معراج نبوى كه در الدر المنثور سيوطى نقل شده است, عايشه گفت: در شب معراج جسم رسول خدا را از دست ندادم, بلكه ايشان با روحشان معراج كردند.36
ايشان در نقد اين روايت مى نويسد:( در رد اين سخن همين كافى است كه اسراء در مكه قبل از هجرت بوده است و حضرت با عايشه در مدينه پس از هجرت زناشويى كرد.)37
آن گاه در ادامه به استناد رأى مجمع البيان و حكيم سلطان محمد گنابادى جسمانى بودن معراج نبوى را ثابت كرده است.38

پ) رويكرد عرفانى ـ فلسفى در تفسير

روش دكتر صالح عضيمه در معناشناسى واژگان اين برجستگى را دارد كه مؤلف در صدد ارائه معنايى جامع و فراخور منزلت قرآن در شناخت پديده ها و شناساندن حقايق عالم هستى است و از آن جا كه وى قرآن را بيانگر كليه معارف مى داند پردازش به بُعد لغوى واژگان را در نماياندن حقيقت معانى آيات توانا ندانسته و به تحليل هاى عرفانى و فلسفى اى مى پردازد كه تاب و توان تضارب آراى فزون ترى را برمى تابند. لذا روش وى را مى توان رويكردى عرفانى ـ فلسفى در تبيين واژگان قرآنى نام نهاد كه در ميان گونه هاى مفردات قرآنى از حيث نوع نگاه به واژه هاى قرآنى كم نظير به شمار مى آيد. در سايه همين پيش فرض و رويكرد عرفانى ـ فلسفى است كه ما شاهد ظهور و بروز آرا و ديدگاه هاى عارفان و فيلسوفانى بزرگ جهان اسلام ـ به ويژه دانشيان ايران زمين ـ به همراه ادبياتى عرفانى ـ فلسفى و اصطلاحات تخصصى اين دو دانش در كتاب او هستيم. فراوانى گزارش ها و نقل قول هاى مؤلف و استشهاد او به بيانات آنان خود شاهد آشكارى بر اين مدعاست. ويراستار محترم اثر نيز ـ همسان با آنچه آورديم ـ كتاب را چنين توصيف نموده است:
(اين كتاب با ديگر كتاب ها و رساله هايى كه در فرهنگ قرآن نوشته شده است اين جدايى و برجستگى را دارد كه به واشكافى عرفانى ـ فلسفى واژگان و تعبيرهاى قرآنى نيز پرداخته است. نگاه و نگرش دكتر عضيمه به انديشه هاى دانشمندان و عارفان ايرانى يكى ديگر از ويژگى هاى اين كتاب است).39
ت) تأثيرپذيرى از مفردات راغب, تعريفات جرجانى و الميزان علامه طباطبايى
مؤلف در جاى جاى كتاب در اولين فرصت از ديدگاه هاى راغب در مفردات, جرجانى در تعريفات و علامه طباطبايى در الميزان فراوان بهره جسته و در اكثر موارد نخست عبارات اين سه را در بيان معناى واژه آورده است, گويى نگره اين سه اديب و مفسر را بيشتر متقن مى دانسته است.

ث) استناد به شعر

مؤلف در بيان معانى واژگان قرآن, پيشينه استعمال آن در ادب و لغت عربى و گاه براى استشهاد به شعر شاعران جاهلى و اسلامى عرب و ايران زمين استناد مى كند. افزون بر اين گاه در ميانه بحث اشعارى را از عارفان و حكيمان نقل مى كند كه طراوت خاصى به مطلب مى دهد.40

5. منابع و مصادر دكتر عضيمه

دكتر عضيمه در تدوين اين اثر از منابع متنوع و متعدد حديثى, عرفانى, تفسيرى و ادبى بهره جسته است. مؤلفان آثار نيز از شيعه و سنى و از قرون مختلف بوده است. روش دكتر عضيمه در استفاده از اين منابع چنين است كه گاه وى يكسره مطلبى از آنها را باز گفته و ديگر بار به اجمال خلاصه اى از آن را گزارش كرده است. در بيشترينه موارد قائل و منبع منقول عنه را ياد كرده است, گاهى هم تنها به بيان اصل قول اكتفا نموده است.
بهره گيرى از ديدگاه هاى عارفان و فيلسوفانى چون محى الدين ابن عربى, ابوبكر شبلى, حسن بن حمزه شيرازى, ملا فيض كاشانى, صدرالدين قونوى, امام محمد غزالى, ابوعلى دقّاق, بايزيد بسطامى, ابوطالب مكى, سهل بن عبدالله شوشترى, عبدالرزاق كاشانى, شهاب الدين سهروردى, سى حيدر آملى, ابن مسكويه, عبدالرحمان جامى, داوود محمود قيصرى, ملا هادى سبزوارى, باباطاهر عريان, ملاصدراى شيرازى, علامه طباطبايى و مرحوم استاد مطهرى از منابع تأليفى او در اين كتاب بوده است. در اين ميان بهره ورى ايشان از مفردات راغب اصفهانى,41 تفسير الميزان علامه طباطبايى,42 رساله قشيريه,43 احياء علوم الدين غزالى,44 تفسير بيان السعادة سلطان محمد گنابادى45 و آثار ابن عربى46 بيشتر از ديگر منابع بوده و نُمود خاصى پيدا كرده است. منابع مهم ديگرى كه مورد توجه ايشان بوده از اين قرار است:
الفروق اللغويه ابوهلال عسكرى, تفسير غرائب القرآن و رغائب الفرقان قمى نيشابورى, تفسير طبرى, حق اليقين شبّر, معانى القرآن فرّاء, تفسير قرآن (منسوب به كاشانى) و فتوحات مكيه ابن عربى, اسفار ملاصدرا, الرسالة فى القضاء والقدر عبدالرزاق كاشانى, اشارات ابن سينا, اصول كافى كلينى, صحيح مسلم, نهج البلاغه امام على(ع), امالى شيخ مفيد, احتجاج طبرسى, حقائق التأويل فى متشابه التنزيل شريف رضى, الامثال فى القرآن ابن قيم جوزيه, الهوائل والشوامل ابوحيان, عدل الهى استاد مطهرى, تعريفات جرجانى, التوحيد و معانى الاخبار صدوق, المواقف عبدالقادر جزائرى, سنن ترمذى و الدر المنثور سيوطى.

6. ارزيابى كلى مصطلحات قرآنيه

اين اثر دربردارنده نكات مثبت و قابل توجهى است, لكن پيرامون آن بايستى به نكته اى توجه نمود و آن اين كه در فهم مفردات قرآن بايستى به معانى حقيقى و مجازى زمان نزول قرآن توجه كرد و از دخالت دادن تحولاتى كه در دوران پس از نزول قرآن در واژگان پديد آمده, اجتناب نمود, چرا كه ممكن است واژه اى در گذر زمان پس از نزول قرآن, معانى حقيقى و مجازى جديدى بيابد و احياناً معانى حقيقى يا مجازى زمان نزول مهجور شود.47
آگاهى فراگير مفسر و قرآن پژوه از اين تحولات نقش مهمى در چگونگى تفسير و دامنه استنباط وى ايفا مى كند و هرچه در زمينه فهم گستره معانى واژگان قرآنى در روزگار نزول و دستيابى به حوزه معنايى واژه ها به ويژه واژگان همجوار توانمندتر باشد به همان اندازه منظر استنباطى وى نيز بازتر و همسوى با مراد متكلم آيات خواهد بود; از اين رو فهمِ مفاد آيات قرآن و ديگر متون دينى بر مبناى معانى تازه الفاظ كه در پرتو دانش ها و تئورى هاى زمان هاى متأخر قرار دارند نه تنها ضرورت ندارد, بلكه بايد از آن خوددارى كرد.48

پاورقيها:

1. براى آگاهى بيشتر از شخصيت و پژوهش هاى علمى و ادبى وى بنگريد: الدكتور صالح عضيمه أدبه و جهوده فى التراث, قضى الشيخ عسكر, مجلة الموسم, شماره11.
2. از جمله تحقيقات وى در زمينه عرفان, ويرايش و نشر كتاب رسالتان فى الحكمة المتعالية والفكر الروحى اثر حكيم حسن بن حمزه شيرازى و تحقيق كتاب التكوين والتجلى علامه احمد محمد حيدر است.
3. بنگريد به مجموعه مقالات و سخنرانى هاى همايش مركز اسلامى در لندن با عنوان (النداء الاخير فى وصية الامام الخمينى(رض) فى ابعادها السياسية والاخلاقية والاجتماعية). براى آگاهى بيشتر از ديدگاه هاى وى بنگريد: الدكتور صالح عضيمه, المنبر الحرّ: دعوة الى العلماء والمفكرين, رسالة التقريب, شماره15.
4. صالح عضيمه, معناشناسى واژگان قرآن, ترجمه سيد حسين سيدى, ص17ـ47 (چاپ اول, به نشر, مشهد, 1380ش).
5. همان, ص10.
6. همان, ص22.
7. همان, ص17.
8. همان, ص18.
9. همان, ص20.
10. همان, ص21و20.
11. همان, ص101.
12. همان, ص269.
13. همان, ص348.
14. همان, ص450.
15. همان, ص462.
16. همان, ص490.
17. همان, ص353.
18. همان, ص225, 255, 267, 292, 315, 336, 378, 386, 390, 400, 510, 520, 547, 561, 563, 572, 579 و604.
19. همان, ص130, 388, 389 و575.
20. همان, ص86, 254, 282, 383 و531.
21. همان, ص86.
22. همان, ص34, 261و509.
23. همان, ص25, 36, 63, 72, 84, 115, 119, 188, 213, 266, 300, 313, 531, 542, 559, 576, 577, 588, 618, 630و652.
24. همان, ص401, 402 و404.
25. همان, ص65, 72, 85, 318, 336, 401, 410, 467, 520 و607.
26. همان, ص575.
27. همان, ص576, 644, 652 و654.
28. همان, ص155.
29. همان, ص519.
30. همان, ص23, 63 و65.
31. همان, ص12, 13, 63, 64, 65, 102, 220, 245, 304, 336, 405, 525, 579, 584 و644.
32. همان, ص63, 65, 192, 294, 339, 440 و441.
33.همان, ص336, 525 و584.
34. همان, ص246, 579 و615.
35. همان, ص171, 215 و447.
36. همان, ص64.
37. همان, ص64 و65.
38. همان, ص65 و66.
39. همان, ص14.
40. همان, ص69, 80, 199, 211, 227, 230, 243, 249, 313, 472 و483.
41. همان, ص212, 218, 223, 233, 257, 299, 360, 381, 393, 408, 550, 563, 572, 590, 603, 612, 614 و643.
42. همان, ص14, 50, 58, 65, 71, 81, 83, 90, 119, 126, 156, 167, 203, 280, 300 و607.
43. همان, ص135, 155, 167, 183, 225, 255, 259, 282 و290.
44. همان, ص58, 102, 121, 163, 407, 420 و441.
45. همان, ص338, 355, 403, 426, 485, 503, 525, 571 و603.
46. همان, ص31, 80, 88, 133, 200, 248, 281 و403.
47. خردنامه (ضميمه روزنامه همشهرى), شماره34, آبان 1383ش (على اكبر بابايى, مقاله تحول تئورى ها و فهم مفردات قرآن).
48. برخى بر ضرورت در نظر گرفتن اين تحول معنايى در فهم مفردات قرآن پافشارى كرده اند (عبدالكريم سروش, قبض و بسط شريعت, ص131 و132). براى نقد اين ديدگاه به مقاله (تحول تئورى ها و فهم مفردات قرآن) نوشته على اكبر بابايى اشاره كنيد.

مقالات مشابه

معناشناسی واژه اعجمی در کتاب و سنت

نام نشریهعلوم و معارف قرآن و حدیث

نام نویسندهحمیدرضا فهیمی تبار, مهدی آذری‌فرد

معناي واژه «ص-ل-ح» و مشتقات آن در قرآن

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهمجید صالحی

مفردات قرآن در «تفسیر المیزان»

نام نشریهعیون

نام نویسندهمحمود حائری, صالح عادلی ساردو

خبری یا انشایی بودن اسلوب «سبحان»

نام نشریهعیون

نام نویسندهوصال میمندی, علی بیانلو, سکینه حجازی